آويناآوينا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

آوينا عشق مامان و بابا

كمي از 29 ماهگي دخترم

1392/11/15 10:46
نویسنده : مامان ليلا
595 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره امتحانات ماماني تمام شد و دختر گلم حسابي با مامان همكاري كرد (با خوابيدن تا 12 ظهر) موقع بيداري هم با رفتارا و شيرين زبونيش دليل رفع خستگي و نشاطم بود . امروز بعد مدتها اومدم به وب دخترم تا لااقل تعدادي از عكساشو بذارم

گلم با ژست خوشگلش

ديوونه اين خنده هاتم

چند ماهي بود دخترم سرسره بازي نكرده بود يه روز جمعه سر ظهر كه آفتاب بود رفتيم پارك پرستار البته بازم سرد بود ولي آوينا با ديدن پارك جيغي كشيد و نمي دونست چطور از ماشين پياده بشه سريع رفت و مشغول بازي شد

ميگه ميخوام بدو بدو كنم بعد رفته بين درختا و سايه شو نشونمون ميده

دخترم عاشق كيك تولد و شمع و فشفشه است چند وقتي بود كه هيچ تولدي نداشتيم خاله فاطمه واسه خوشحالي بچه ها كيك خريده بود و اومدن خونمون آوينا و مليكا و ماهان اينقدر خوشحال و هيجان زده بودن كه باورمون نميشد ميشه با يه كيك و فشفشه تا اين حد شارژشون كرد

اول مدل كيك 

كمي از كيك و تست كردن و منتظر قسمت مهيج يعني فشفشه

فرياد شادي دخترم

دست ميزنه و با هيجان و صداي بلند مي خونه: تولد تولد تولدت مبارك بيا شعمارو فوت كن زنده باشي

دوست دارم هميشه تا اين حد شاد و خندان باشه

ده بار شمع روشن كرديم و سه تايي فوت مي كردن

بعدم قر دادن و شعر خوندن دخترم

 

دخترم همچنان بيشتر وقتشو با كتاب ميگذرونه

گاهي ميره تو اتاقشو خيلي بامزه بلند بلند كتاب ميخونه 

و گاهي اين مدلي (حسابي سرش شلوغه)

 

بازم استفاده از غفلت ماماني(خيلي بامزه خط چشم ميكشه)

لبخند بزن

به خاطر كسي كه با لبخندت زندگي مي كنند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

متین من
17 بهمن 92 13:27
خصوصی