باغ گردو و آوينا جونم
هفته پيش همگي رفتيم باغ كه خيلي زيبا و دل انگيز بود و بهمون خوش گذشت جوي آب خنك و زلالي كنار باغ بود كه به محض رسيدنمون آوينا مشغول آب بازي شد و دستشو تو آب ميزد كه يكباره دستش ليز خورد و با صورت رفت توي آب و هنوز چند دقيقه از اومدنمون نگذشته بود كه اولين سري لباس تعويض شد
درختاي گردو از دو طرف به هم رسيده بودن و بينشون سايه بود و خيلي زيبا ، همونجا نشستيم و دخترم مشغول بازي شد
هيچ چيزي نميتونه مانع آب بازي دخترم بشه
مدام ميگفت كنارم بشين تا آب بازي كنم
قسمت خوشمزه و دخمل علاقمند به آتيش و كباب
كنار باغ مزرعه ذرت و صيفي جات بود ، آوينا در تلاش براي عبور از بين برگها و ساقه هاي ذرت
به تقليد از مريم جون (خواهر زندايي) ژست گرفته
كنار بوته بادمجون رفته نگام ميكنه يعني بچينم؟؟؟؟؟؟
بعدم رفته سراغ گوجه ها كه واسش جالبه بودن
گلم اينقدر با عرفان و ماهان و مليكا بازي كرد كه حسابي خسته شد و توي راه خوابيد
برام هيچ حسي شبيه تو نيست...........