باي باي پوشك
1 ماه گذشته با گرمتر شدن هوا تصميم گرفتم كه آوينا پوشك و شيشه شيرو كنار بذاره . در مورد شيشه كه نه تنها موفق نبودم بلكه وابسته ترم شده اما در عرض 1 هفته آوينا با رضايت كامل پوشك و كنار گذاشت و دو روز پيش هم واسه اولين بار بدون پوشك رفتيم خونه مامان مهتاب كه كاملا همكاري كرد فقط وقتی برای مدت طولانی بيرون ميريم پوشك ميشه كه اونم هر بار خبر كنه و امكانش باشه بازش ميكنم
اینکه آوینا چطور از شیشه و پوشک خلاص بشه از مدتها قبل منو میترسوند با وجود اینکه همه از ١ سالگیش واسه پوشک می گفتن اما من هیچ اقدام و تلاشی نکردم و خواستم با نظر روانشناسا پیش برم که خوشبختانه زودتر از اونی که فکر میکردم موفق شد از این مرحله بگذره البته آوینا اصلا از قصري استفاده نميكرد و گاهي نصف روزم تو توالت مي گذشت و خيلي وقتا واقعا كلافه ميشدم اما لبخند تحويل دخملی ميدادم .......
اما در مورد شيشه واقعا تواناييشو ندارم سعي مي كنم با غذا سير نگهش دارم اما وقتي شير مي خواد بدون هيچ مقاومتي واسش درست مي كنم خيلي دلم مي خواد خودش كنار بذاره و بگه ديگه نميخوام.
چطور بگم نه وقتي اينجوري با ميل مي خوره
علاوه بر شيشه شير خودش به ياد دوران نوزادي مي خواد با پستونك عروسكش بخوابه
گلم یاد گرفته خودش شورت ، شلوار و کفش بپوشه اونم به سلیقه خودش. تمام لباساشو از کشو بیرون می آره انتخاب می کنه و میپوشه البته گاهی اشتباهی و خیلی بامزه . به منم می گه مامانی کوککم اکن (کمکم نکن) . البته علاوه بر لباسا برنامه ها و آهنگا رو هم اونه كه انتخاب مي كنه فقط آهنگاي شاد و مخصوص رقص رو آهنگ مي دونه و در مورد بقيه ميگه از اين دوست ندادم عبضش كن
زیر لب یه چیزایی زمزمه می کنه مخصوصا وقتی تنهایی تو اتاقه . خیلی بامزه و خوردنی با عروسکاش صحبت میکنه و تمام حرفایی رو که من به خودش گفتم بدون کم و کاست و به زبون شیرین خودش تحویل عروسکا می ده مثلا عاشق لاکه که دستش نمیدم به عروسکش میگه : دست به لاک ازنیا ،خطر کاکه ، رو قالی میزه مامان ناداحت میشه ها
جلو تلویزیون می ایسته و حرفاشونو تکرار می کنه مخصوصا تبلیغارو بعد هم گوشی برمیداره و از بابایی تمام خوراکیها و اسباب بازیهایی رو که دیده میخواد مثل خوراکی مورد علاقه ش دنت
وقتي بهش اخم مي كنم يا خواسته اش اجابت نميشه سريع تو اتاق ميره تكيه به ديوار مي ده و اخم مي كنه يا اگه شديد باشه خودشو محكم با زانو به زمين مي زنه و گريه مي كنه . اما دو دقيقه كه سراغش نميرم به بهانه اي مياد بيرون و اصلا به روي خودشم ني آره كه قهر كرده . عاشق صورت ماهشم وقتي ابروهاشو تو هم مي كشه ولي وقتي بهش مي گم اخم كن نميدونه منظورم چيه و ميگه : خ خ خوووووو
شيرين تر از عسلم
نميداني چه لذتي دارد ديدن تويي كه هر روز خانوم تر ميشوي و بزرگتر و من چقدر دلتنگم براي تمام لحظه هايي كه به سرعت مي گذرند..........
دوستت دارم