سرگرميهاي 17 ماهگي و اينروزها
دخملونه
فرشته كوچولو بزرگتر مي شه و ناز و عشوه و دخملونگيهاشم هر روز بيشتر مي شه عاشق كيف و لوازم آرايشه از صبح كه بيدار مي شه كيفشو دستش مي گيره ، هر چيزي كه توجهشو جلب كنه تو كيف مي ذاره مثل لوازم آرايش و جورابهاي خودش و ماماني (آخه جوراب خيلي دوست داره) ، تل هم يار هميشگي
آويناي مهربون
عاشق عكساي رو ديوار بابا و مامانه . هر كي مياد خونمون سريع مي بره و عكسا رو نشون مي ده و با ذوق معرفي مي كنه : مامان ، بابا . منم واسه خوشحاليش هر ماه عكسا رو تغيير مي دم. اينروزا خيلي بيشتر ابراز علاقه مي كنه وقتي مشغول كارم يكباره مي چسبه به پاهام و محكم بغلم مي گيره و از سر شوق مي خنده و همينطور وقتي بابايي مياد خونه ، حال ما هم تو اون لحظه توصيف نشدنيه
كتابخوان كوچولو
دخترم خيلي خيلي به كتاب علاقمند شده و بيشتر از باقي اسباب بازيها با كتاب سرگرمه مشغول هر كاري باشم دستمو مي كشه بعد تو بغلم مي شينه و مي گه اتاب ، ته تاب خ يعني كتاب بخون . از رو تصاوير كتاب واسش داستان كوتاه تعريف مي كنم و اسامي رو يادش مي دم آوينا هم تكرار مي كنه ماشالا خيلي باهوشه و بعد از 1 يا دو بار هر سوالي بپرسم جواب مي ده
دخمل فوتباليست
گلم بازي جديد ياد گرفته به محض ديدن توپ بزرگ شروع به دويدن مي كنه و با پاهاي كوچولوش به توپ ضربه مي زنه و حسابي لذت مي بره مخصوصا اگه حريف داشته باشه كه معمولا بابا و دايي همكاري مي كنن
نقاش كوچولو
چند روزه دخترم مي خواد با سليقه خودش خونه و وسايلشو رنگ و نقاشي كنه وقتي از دفتر و بوردش خسته مي شه خودكار و مداد و بر ميداره و سراغ ديوار و كمد و ..... ميره .منم فعلا دلمو خوش كردم كه در اين مورد حساسيت نشون ندم تا يادش بره
من چقدر خوشبختم با تو