آويناآوينا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

آوينا عشق مامان و بابا

هجده ماهگيت مبارك

آرام جانم ماهگیت مبارك هجده ماه از حضور زيبايت در زندگيم گذشت و امروز تو يك دختر 18ماهه هستي ، عزيز 1 سال و نيمه مني حس عجيبي به اين روز داشتم و خيلي وقت بود كه در انتظارش بودم  به همين زودي گذشت و با هر روزش تو بزرگتر ، فهيم تر ، شيرين تر و دوست داشتني تر شده اي و من عاشق تر...... خدا تو رو  آفريد كه من تنها نمونم كه اسم تو شب و روز بشه ورد زبونم ...
19 بهمن 1391

تولد ماماني

دیروز تولد خودم بود و چهارشنبه شب همسری با کیک و گل و کادو وارد خونه شد تا شروع یک شب دل انگیز باشه چقدر باشکوه ، چقدر زیبا و دلنشین....... دخترم ، عزیز دلم  ، جگر گوشه ام همان موجود زیبا و کوچکی که روزی با آمدنش جان دوباره به من بخشید امروز با رقص و پایکوبی و خنده های شیرینش وجود و بودنم را جشن گرفته و من لبریز از عشق و شور و اشتیاقم خدای بزرگ شکر از اینهمه مهربانی دخترم در حال ناي ناي         امسال دخترم با ماماني شمع فوت كرد و چون عاشق اينكاره بابايي واسش چند بار روشن كرد كه اين نگاه متعجب مليكاي عزيزم رو به دنبال داشت و بعد هم تشويق   &nbs...
13 بهمن 1391

آوينا در حال آرايش

آوينا از همين الان دوستدار لوازم آرايشه و مدام در حال چك كردن كيف مامانيه شايد چيزي كشف كنه از دست اين دخمل شيطون تمام لوازم آرايش و جاهاي دور از دسترس گذاشتم و اصلا جرات ندارم جلوش استفاده كنم اما گاهي از غفلت ماماني استفاده ميكنه و اينجوري ميشه : تا حالا ديديد يكي اينقدر خوشگل آرايش كنه!!!!!!!    و اينم طرز صحيح استفاده از خط لب و چشم            عاشق اين چشماي خوشگل و شيطونتم دخترم به محض اينكه متوجه ميشه قصد بيرون رفتن داريم جلو كمد ماماني منتظر ايستاده و ميگه اژدب و حتما بايد يه كوچولو به لبش بزنم تازگيا ياد گرفته ميگه ايمل چش ، دستشو به چشمش ...
10 بهمن 1391

كتابهاي جديد و واژه هاي جديد آوينا

دخترم به كتاب علاقمنده و كلمات و از طريق كتاب راحت تر ياد مي گيره منم واسش كتابهاي جديد و متنوع تهیه میکنم اینم کتابهای جدید عسل خانم حيوونا رو همراه با صداشون میشناسه به خروس مي گه قو قو قو اي ، مرغ قدي قدي جوجه _ جيك جيك ( از نظر آوينا همه پرنده كوچولوها ميگن جيك جيك ) اوچه : مورچه تو كتاب مورچه گندم دستشه كه آوينا مي گه اوچه ادم خو يعني مورچه گندم مي خوره ايشي :پيشي _ ايو ايو : ميو ميو اپ : اسب _ ايكو ايكو : پيتكو پيتكو ( شروع به پريدن مي كنه و مي گه ايكو ايكو ) ابور : زنبور _ ايز ايز : ويز ويز گاز : غاز _ كوئك كوئك ( كنار غاز يه مرغابيه كه دخترم از يكي اسم و از ديگري صداشو ياد گرفته ) ...
6 بهمن 1391

بازي جديد

 دخملي عاشق نوشتن و نقاشيه (خط خطي) ، تمام خودكار و مدادامون تو دستشه گاهي حين دويدن باهاشون زمين مي خوره و ماماني و تا مرز سكته مي بره واسه همينم ديشب همه رو جمع كردم . امروز از صبح مي گفت( به ايسم، به ايسم ) يعني بنويسم ، منم واسش دوتا رنگ با خوراكي ها درست كردم مثل ابرنگ و مشغول بازي شديم خيلي خوشش اومده بود سرگرم شده بود و در نهايت بعد از تقريبا 10 دقيقه از بس جابجا شد يكي از رنگا رو ريخت و بازي تموم شد اما تجربه خوبي بود هنرمند كوچولو با جديت و تلاش فراوان          آرام جان خسته ام هستي .......... دوستت دارم ...
28 دی 1391

سرگرميهاي 17 ماهگي و اينروزها

دخملونه  فرشته كوچولو بزرگتر مي شه و ناز و عشوه و دخملونگيهاشم هر روز بيشتر مي شه عاشق كيف و لوازم آرايشه از صبح كه بيدار مي شه كيفشو دستش مي گيره ، هر چيزي كه توجهشو جلب كنه تو كيف مي ذاره مثل لوازم آرايش و جورابهاي خودش و ماماني (آخه جوراب خيلي دوست داره) ، تل هم يار هميشگي آويناي مهربون عاشق عكساي رو ديوار بابا و مامانه . هر كي مياد خونمون سريع مي بره و عكسا رو نشون مي ده و با ذوق معرفي مي كنه : مامان ، بابا . منم واسه خوشحاليش هر ماه عكسا رو تغيير مي دم. اينروزا خيلي بيشتر ابراز علاقه مي كنه وقتي مشغول كارم يكباره مي چسبه به پاهام و محكم بغلم مي گيره و از سر شوق مي خنده و همينطور وقتي بابايي مياد خونه ، ...
21 دی 1391

جديدترين ديكشنري 17 ماهگي

دخترم به خوبي مي دونه مامان بابا چقدر دوسش دارن و جواب سوالامونو مي دونه خوشگل مامان كيه : من من عزيز بابايي كيه : من من عشق مامان كيه : من من و ...... دخترم ديگه خانوم شده بلده بشماره يه ك ، دو  ، ته ، تار   (يك ، دو ، سه ، چهار) بعضي از صداها رو مي شناسه كلاغه ميگه : قار قار گنجشكه ميگه : ديك ديك (جيك جيك ) مرغه ميگه : قدي قدي قدي گاوه ميگه : ما ما هاپو ميگه : هاپ هاپ ببعي ميگه : بع بع پيشي ميگه : ايو ايو (ميو ميو) كلمات جديد كوشيد : خورشيد مده ايي : مدرسه بائون : بارون ماتين : ماشين توتي : توت فرنگي داس : گيلاس دوتر : لو...
20 دی 1391