آويناآوينا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

آوينا عشق مامان و بابا

22 ماهگي دخترم

آوينم بالاخره اجازه داد موهاشو ببندم . موهاي گلم خيلي كمه و تا حالا اجازه نميداد واسش حتي گل مو بزنم اما بعد از اينكه عكس چند تا دخمل خوشگل تو مجله رو بهش نشون دادم گفت ماماني موهامو خوشگل كن و اين شد كه ماماني با تلاش فراوان موهاشو اينجوري كرد اواخر ارديبهشت آرزو جون (زن عموي آوينا) از من و دخترم دعوت كرد كه به جشن پايان پيش دبستاني عليرضا و امير عباس بريم  اول جشن دختر كوچولوم يه كم از سروصدا ترسيد ولي بعد از برنامه هاشون خوشش اومدو شروع به دست زدن كرد . اينم اولين جايي كه دخترم با موهاي خرگوشي رفت فضاي سالنو خيلي دوست داشت و بعد از اتمام برنامه ها شروع كرد به شيطنت عكس از بچه هاي كلاس پسر عموها كه دارن سرودشونو ...
21 خرداد 1392

22 ماهگيت مبارك

بالاخره بعد از يك ماه غيبت برگشتيم هم اينترنت قطع بود هم خودم حسابي مشغول بودم .دلم واسه وبلاگ گلم و تمام دوستامون تنگ شده بود تو اين مدت كوتاه اما پر از عشق و خاطره و شيرين زباني آويناي من 1 ماه بزرگتر شد و امروز همزمان با عيد مبعث فرشته كوچولوي من 22 ماهه شد دخترم بزرگتر و شيرين تر ميشه و هر روز با جمله ها و حرفاي جديد به زندگيمون روح و نشاط ميده گل خوشبوي من 22 ماهگيت مبارك عشق من دوستت دارم ...
17 خرداد 1392

21 ماهگيت مبارك عزيزم

یک ماه دیگر گذشت و باز به روز زیبای ١٧ ام رسیدیم که برای من به معنی آغاز و پایان هر ماه شده امروز 21 ماهه شدي مباركت باشد زيباي من  با تمام وجودم در تك تك لحظات اين 1 سال و 9 ماه عاشق بوده ام و تو قشنگ ترين بهانه اش..........   21امين ماهگرد تولدت مبارك دلبندم عكسي از امروز دخترم و كيف جديدش كه بابا جون واسش خريده و حاضر نيست لحظه اي از خودش دور كنه حتي موقع خواب    و چند عكس از دخمله در اين ماه دخترم نمازخون شده ديگه از صداي اذون نميترسه و فورا ميگه نماژ خونم البته هنوزم تا صداشو ميشنوه ميگه ( په ژن تون بزن ) يعني كانالو عوض كن اما اصرار نميكنه لباشو تكو...
17 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارك

خداوندا بهترين لحظات را نصيب مادرم كن كه زيباترين لحظه هايش را به خاطر من از دست داده است............... مادر عزيزم در وصف مهرباني ات عاجزم و به پاس زحمات و همه محبتهايي كه بي هيچ چشمداشتي اول به من و حالا به دخترم داري عاشقانه دوستت دارم و دستان پر مهرت را مي بوسم.... تو و خواهر مهربانم تنها همراه و دوستاني هستيد كه هيچ نقابي بر چهره نداريد و سراپا خلوص و مهرباني هستيد روزتان مبارك .... دختر دوست داشتني من ممنونم از تو كه با وجود زيبايت به من شايستگي مادر بودن را هديه كرده اي و اين دومين سالي است كه با بوسيدن ، بوييدن ، در آغوش گرفتنت و فقط با تو حس زيباي مادرا...
11 ارديبهشت 1392

جمله گويي دخترم

از دو ماه پیش و مخصوصا ایام نوروز جمله های شیرین و کودکانه دلبندم جو خونمونو شادتر و دلنشین تر از همیشه کرده   بعد از واکسن١٨ ماهگی تا مدتها آوینا دست به پاش می گرفت و به همه می گفت داگون شدم (داغون شدم) هر وقت زمین میخوره یا درد داره بازم همون جمله رو میگه داگون شدم بوسش کن . اوایل بین کلمه ها مکث داشت اما حالا دیگه به خوبی حرف میزنه و منظورشو میرسونه اولين جملات داخل اتاقش ميره درو ميبنده و ميگه مامان ددو با‍ژ كن ميره سراغ كشوها و اگه باز نشدن ميگه بابا قفش كرده وقت خواب و بیداری : کابیدم _ ايدار شدم بعد از شير خوردن : تموم شد اوپزه بود (خوشمزه) بعد از حمام ، لباس پوشيدن ، گل مو زدن ...
27 فروردين 1392

تقويم آوينا

عزيزترينم تو تنها بهانه ورق خوردن هر برگ از تقويم زندگيم هستي تا تمام روزها و لحظاتم به عشقت رنگين و رويايي شوند دوستت دارم تقويم دخترم كه عيد امسال خونمونو زيباتر كرده بود   و اينم اولين كارت پستال وبلاگي دخترم كه از آرشيدا كوچولوي عزيزم عيدي گرفته ...
21 فروردين 1392

تعطيلات نوروزي دخترم

اين دومين ساليه كه عطر خوش بهارو با تو تجربه ميكنم زيباتر و دل انگيز تر از هميشه موقع سال تحويل درست مثل سال قبل چشماي قشنگت تو خواب ناز بودن و دلم نيومد بيدارت كنم   پاسال عید آوینا رو با این لباس واسه اولین بار بردم آتلیه دوست داشتم امسال هم با همون لباس که دیگه واسش خیلی کوچولو شده با هفت سینش عکس بگیره چند ساعت بعد از تحویل سال به دعوت عموی بابایی راهی سفر یک روزه بوشهر شدیم تا دخترم واسه اولین بار دریا رو ببینه خیلی خوشش اومده بود و از دیدن این همه آب به وجد اومده بود اما متاسفانه چون هوا مساعد نبود و آوینا هم سرفه می کرد زیاد نموندیم و نتونست آب بازی کنه یا سوار قایق بشه ولی تو پارک ساحلی حسابی بازی...
20 فروردين 1392