آويناآوينا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

آوينا عشق مامان و بابا

بوسه آوينا

اخيرا دختر كوچولوي نازم علاقه و محبتي بي نظير نثارم مي كنه تا به من بفهمونه كه خوشبخت ترين مادر دنيام ا وايل كه بوسيدنو ياد گرفته بود لباشو به صورتم ميزد يا دستشو اول به لبش و بعد به لب من مي زد يعني بوسه. اما از 15 ماهگي بوسيدناي واقعي و از روي علاقه رو ياد گرفته .از دور لب كوچولو شو غنچه مي كنه و صورتمو مي بوسه و موقع خداحافظي هم با دستش بوسه مي فرسته وقتايي كه مي خواد ابراز علاقه و دلتنگي كنه محكم بغلم مي كنه اول بوس و بعدم سرشو رو شونم مي ذاره و با دستاي كوچولوش به كمرم مي زنه يعني دلم تنگ شده. دخملم خوب مي دونه كه وقت شيطنت هم بوسه راه حل خوبيه وقتي مي خواد كاري انجام بده يا دست به چيزي بزنه كه اجازه ش نمي ديم از دور ...
29 آذر 1391

تولد بابا اميد

اين هديه آسماني چشمانت دلبسته به شمعداني چشمانت اي عشق تولدت مبارك ، قلبم تقديم به مهرباني چشمانت پدر بي مثال و همسر مهربانم تولدت مبارك   دوشنبه 20 آذر تولد بابا جون بود  اين دومين ساليه كه با تو تولد بابايي رو جشن گرفتيم و حضور تو نازنينم همه چيزو زيبا و دلنشين و ماندگار مي كنه امسال تصميم گرفتم يه جور جديد بابايي رو غافلگير كنم واسه همينم صبح روز تولد قبل از بيدار شدن آوينا اول يكي از غذاهاي مورد علاقشو آماده كردم بعد به همراه آوينا خانم از خونه بيرون رفتم گل ، يه جعبه رولت و يه كارت پستال خريدم و  به محل كار اميد جونم فرستادم كه شنيدم حسابي غافلگير شده بود و خوشحال. بعدم موقع ناهار ب...
29 آذر 1391

16 ماهگيت مبارك نازنينم

باز هم هفدهم رسيد همان روز مقدسي كه تو با آمدنت و حضورت به آن قداست بخشيدي........ واينبار اين روز زيبا نويد 16 ماهه شدنت را به من مي دهد مباركت باشد كودك نيك سرشت من      امكان ندارد نامي از 17 ببينم و بشنوم و خاطره آن روز باشكوه شكفتنت و مادر شدنم در ذهنم مرور نشود كه هفده با من عجين شده است. دوستت دارم ...
17 آذر 1391

بازي و سرگرمي عروسكم

بازيها و سرگرميهاي آوينا خانم از بعد از يك سالگي خيلي زياد شدن كه البته با اكثرشون مدت كوتاهي در حد دقيقه سرگرمه و بيشتر وقتشو به كابينتا، لباسشويي ، جاكفشي و بقيه وسايل خونه اختصاص ميده تعدادي از اونا رو اينجا مي نويسم تا وقتي بزرگتر شد ببينه و رو لباي خوشگلش لبخند بشينه   عسلم وسط دوچرخه سواري شيرين كاري مي كنه كه البته گاهي ماماني رو حسابي مي ترسونه   خونه سازي بازي مورد علاقه دخترمه كه با گذاشتن تك تك آجرا به ماماني نگاه مي كنه يعني تشويقم كن و اما زنگ مدرسه كه يكي از سرگرميهاي مورد علاقه آويناست مخصوصا اگر كتاب دفتراي ما رو خط خطي كنه وقتي با زبون شيرينش مي گه بي ايس يعني بنويسم زود تسليم مي شم...
15 آذر 1391

ماه محرم

عالم همه محو گل رخسار حسين است ذرات جهان در عجب از كار حسين است داني كه چرا خانه حق گشته سيه پوش يعني كه خداي تو عزادار حسين است عكساي محرم پارسال(مراسم شيرخوارگان حسيني در شاهچراغ) روز عاشورا و اما امسال روز تاسوعا  هوا باروني بود و آوينا هم سرما خورده واسه همينم خونه مونديم فقط بابايي به نيت سلامتي دخمل نازنينم گوسفند قربوني كرد روز عاشورا هم به خاطر حال آوينا فقط يه كوچولو بيرون رفتيم تا دخترم ببينه كه خيلي خوشش اومده بود و با دستاي كوچولوش سينه ميزد كه تازه چند روزيه ياد گرفته ماماني فداش بشه الهي تو يكي از دسته ها چند تا شتر بود كه آوينا خوشش اومده بود  برديم سوارش كرديم ...
12 آذر 1391

آوينا در سفر

مسافرت ده روزه تمام شد و ما برگشتيممممممممممم در طول 1 سال گذشته اينقدر نگران آوينا بودم كه به مسافرت فكر هم نميكردم اما حسابي خسته شده بودم و پيشنهاد بابا اميد و با خوشحالي قبول كردم و حركت كرديم البته نيت اميد جون مشهد بود كه متاسفانه جور نشد اول از همه به آباده رفتيم كه آوينارو واسه اولين بار خونه عمو فرزادش ببريم كه خيلي خوشش اومد و حسابي با روژان بازي كرد بعد هم يك هفته تهران خونه عمو رضا بوديم كه با هم بيرون ميرفتيم و خيلي بهمون خوش گذشت .در مسير برگشت هم به اصفهان رفتيم............ با اينكه از بابت آوينا اضطراب داشتم اما تجربه خوبي بود .وقتي بيرون ميرفتيم از بس شيطنت ميكرد حسابي خسته مي شديم . توي راه هم وقتايي كه بيدار بود ب...
22 آبان 1391

10 ماهگی آوینا خانم

شیطنتهای دختر عزیزیم با شروع ده ماهگی بیشتر شده.این روزا دیگه خوابش کمتر شده و مدام در حال تحرکه ،منم پا به پاش میگردم تا صدمه ای نبینه. آوینا عاشق حمام و آب بازیه و تمام وقت آماده حمام رفتنه. دخترم روزا به مامانی خیلی کمک می کنه ، در کابینت و کشوها رو باز می کنه تمام وسایلو بیرون میریزه و بازی می کنه البته گاهی هم با دستای کوچولوش اونا رو می شکنه. خدایا شکر. دخترم داره روز به روز بزرگتر می شه  آوینا خانم تو ده ماهگی بلند می شه و بدون کمک می ایسته و با هر حرکت جدید من عاشقترم و شادتر و روزی هزاران بار خداوند مهربونو شکر می کنم که ما رو لایق این توجه خاص دونسته. پایان ده ماهگی عسل مامانی همزمان با اومدن مادربزرگش از مک...
18 آبان 1391

11 ماهگيت مبارك

عزيزم 11 ماهگيت مبارك   به همين زودي 11 ماه گذشت . 11 ماه از بودن تو در كنارمان ، از آمدنت كه براي ما توام با شادي و بركت و عشق بوده و هست و چقدر شيرين و به ياد ماندني. .... امروز گلم وارد 12 ماهگي ميشه و اين يعني دخترم داره بزرگ مي شه . عزيزم با تمام وجود عاشقتم. ...
18 آبان 1391

تولدت مبارك عزيزترينم

  صداي بهم خوردن بال فرشته ها مي آيد انگار آمدن تو نزديكست....                                                                لمس بودنت مبارك قشنگترين تصوير عمرم عكس نازنيني از نخستين ديدنت و آهنگ خوش عمرم يادگار دلنشين اولين خنديدن توست..........           &nbs...
18 آبان 1391